جدول جو
جدول جو

معنی پیه ناک - جستجوی لغت در جدول جو

پیه ناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
تصویری از پیه ناک
تصویر پیه ناک
فرهنگ فارسی عمید
پیه ناک
پرپیه، شحیم: اجذاء، پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه، مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن، جذو، کمعره، پیه ناک شدن کوهان، اعکار، اعتکار، پیه ناک شدن کوهان، ودک، گوشت فربه پیه ناک، فزراء، زن پیه ناک، کعره، گره گوشت یا گره اندام پیه ناک، اثرب الکبش، پیه ناک گردید، دخوص، پیه ناک شدن دختر، مفئم، شتر پیه ناک سرشانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیک نیک
تصویر پیک نیک
گردش دسته جمعی در خارج از شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
غمناک، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریه ناک
تصویر گریه ناک
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، باکی، اشک باران، اشک ریز، گرینده، اشک بار، اشک فشان، گریه مند، گریه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش ناف
تصویر پیش ناف
گوشت اطراف ناف گاو یا گوسفند، عضلات شکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیه دان
تصویر پیه دان
ظرفی که در آن پیه کنند، جای پیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پشه دار، پرپشه
فرهنگ فارسی عمید
(یَهْ)
دهی است از دهستان اوچان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 1920 تن سکنه. آب آن از اوچان چای. محصول آنجا غلات، یونجه و شغل اهالی گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَ جی)
دهی از دهستان حومه بخش شاهپور شهرستان خوی. واقع در پنجهزار و پانصد گزی خاور شاهپور و دو هزار و پانصد گزی شمال شوسۀ شاهپور به ارومیه. جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 150 تن سکنه. آب آن از رود خانه زولا، محصول آنجا غلات و حبوبات - شغل اهالی آن زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم و لباس بافی است. راه آن ارابه روست و تابستان از راه ارابه رو شاهپورمیتوان اتومبیل برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
پیه دارنده، دارای پیه، باپیه، شاحم، (منتهی الارب)، مشحم، پیه بسیار دارنده در خانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
روغن دان، ظرفی کوچک که در آن لحاف دوزان پیه کنند و سوزن در آن فرو برند تا چرب شود و آسان تر در جامه فرو رود و آسان تر برآید، ظرفی چوبی یا از پارچه که لحاف دوز پیه در آن دارد و روانی راسوزن در آن فرو برد، جای پیه لحاف دوزان که سوزن درآن فرو برند تا به سهولت در جامه دود، کیسه گونه ای چرمین که در آن پیه است و لحاف دوزان سوزن بدان چرب کنند، پیه سوز، مجازاً ساعت قراضه، ساعت بد و بی ارز و بدکار، ساعت بد که خوب کار نکند و غالباً یا تند و یا کند رود و یا بخوابد،
- مثل پیه دان، ساعتی بد
لغت نامه دهخدا
نام قصبه و قلعتی در خانی خیوه، در 82هزارگزی جنوب شرقی خیوه، در ساحل چپ آمودریا (جیحون)، و در وسط واحۀ کوچک محاط ببیابانی واقع است، (قاموس الاعلام ترکی)، و امروزه جزو روسیۀ شوروی باشد
لغت نامه دهخدا
در اصطلاح قصابی، گوشت نواحی ناف گوسفند یا گاو و جز آن، گوشت عضلات شکم در گاو و گوسفند و جز آن: المنقب، پیش ناف اسب، (السامی)
لغت نامه دهخدا
رفتن جمعی به سفر یا گردش بطور دانگی که هر یک سهم هزینۀ خویش بدهد، سور دانگی در بیرون شهر، گردش دسته جمعی دانگی
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بسیاربچه. پربچه. ولود: امرأه مصبیه، زن بچه ناک. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
پرپشه. که پشه بسیار دارد. بعضه. مبعوضه. ارض بعضه، زمینی پشه ناک
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
دارای پی. پی دار. دارای عصب. عصب اللحم، پی ناک شد گوشت. (منتهی الارب). گوشتی پی ناک، دارای عصب
لغت نامه دهخدا
گریان گرینده: بادالبان دولت کلی بخنده در از کلک گریه ناکت و از دیده ترش. (دقایقی مروزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پرپشه
فرهنگ لغت هوشیار
دارای لیف: حنظل نرو ماده باشد و ماده نرم و سپید و بی لیف بودونرلیف ناک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککه ناک
تصویر ککه ناک
آلوده بفضله آدمی: (پاکی و پلیدی کردی آنگه بر... کسی که بد ککه ناک)، (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچ ناک
تصویر پیچ ناک
پر پیچ پیچ دار خمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر ناک
تصویر شیر ناک
جایی که شیر در آن راوان باشد شیر لان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیه دار
تصویر پیه دار
دارنده پیه باپیه 0، دارنده پیه بسیار بسیار پیه
فرهنگ لغت هوشیار
روغن دان، 0 ظرفی کوچک که در آن لحاف دوزان پیه کنند و سوزن در آن فرو برند تا چرب شود و آسانتر در جامه فرو رود و آسانتر بر آید، 0 پیه سوز 0، ساعت قراضه ساعت بدکار و بی ارزش 0 یا مثل پیه دان 0 ساعتی بد کار وبی ارز
فرهنگ لغت هوشیار
گردش دسته جمعی که هر کس سهم خود را از هزینه خود بدهد انگلیسی دانگی دانگانه توژی توشی غذا خوردن و گردش دسته جمعی که هر فرد سهم خود را می پردازد دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
گوشت پیش ناف. (قصابی) گوشت ناحیه ناف گوسفند گاو و غیره: المنقب پیش ناف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلید ناک
تصویر پلید ناک
آلوده به پلیدی ناپاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشته ناک
تصویر پشته ناک
زمینی که پشته بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله ناک
تصویر حیله ناک
چارگر چاره ساز، با حیله محتال مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
غمناک و پر ملال غمناک اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیک نیک
تصویر پیک نیک
گردش و تفریح دسته جمعی در بیرون شهر
فرهنگ فارسی معین